واقعا دیگه کشش ندارم
حقیقتا حال ادامه دادن ندارم
من ادم با زندگی و‌ادم زبون نفهم ساختن نیستم
نمیدونم چجوری مردن سی چهل سال با یک کسی که درک و‌نقطه مشترم ندارن زندگی‌میکنن
من وقتی بحث های جدی مون میشه سریع طلاق رو میکشم وسط
اصلا حوصله ندارم توی زندگی ای باشم که همش جر و‌بحث‌سر چیزای چرته
مثلا فکر میکنی هنر کردی؟ تقی به توقی بخوره بگی طلاق؟ خب اگه راست میگی انجامش بده
خوب اینجوری با هیچکس آبت تو یه جوب نمیره باید رو‌خودت کار کنی ...حتی بحث و اختلاف نظر بین دوتا خواهر و برادر هم پیش میاد این هنر ماست که مدیریتش کنیم
چرا بابا دوبار ب زمین سفت شاشیدم این ازدواج سوممه
مثل سک پشیمونم از شوهر کردنم
باید مخ شوهرمو‌بزنم وکالت در طلاق رو بهم بده
قطعا با طلاق یکطرفه که نمیتونم کاری بکنم فقط باید بکشونمش پای توافق
شوهر من شدیدا عاشق بحث کردنه حتا میام تو اتاق درو میبندم ک بحث قطع بشه باز میاد درو‌باز میکنه همینجوووووری ور میزنه روانی میکنه ادمو
ینی یک ادم سالم ب این بده سر شش ماه روانیش میکنه
اره بابا جنس مذکر به درد نخور نفهم
الان ک وکیل شدم دیگه عمرااا تحمل نمیکنم
ک ه بخورم دیگه اسم شوهر بیارم
قشنگ طلاقمو میگیرم میشینم با بچه هام زندگی‌میکنم
امشب بهش میگم چرا نمیری از زندگیم میگه میخوام مطمعن شم دوسم پداری و رو‌طلاق مطمعنی
گفتم بابا شامتو کوفت کن ببرو از جلو چشم دور شو ازت بیزارم ارامشمو نابود کردی میخنده از بس بی عاره
