2777
2789
عنوان

داستان زندگی منِ بیش فعال

405 بازدید | 33 پست

هفت ماهه به دنیا اومدم مامانم سنش کم بود و نا آگاه و پدرم خیلی سختگیر و بدرفتار از همون بچگی گرایش زیادی به نوشتن و خوندن داشتم اونموقع ها توی روستا بودیم وقتی رفتم مهدکودک نوشتن و حتی شمارش رو سریع یاد گرفتم وقتی وارد مدرسه شدم انقدر عاشق درس بودم که کتابای متفرقه میخوندم مثلا مجله های رشد رو سه بار خونده بودم اما به بعضی درسای مدرسه علاقه نداشتم و مشقاشو شب یا توی کلاس با کلی استرس مینوشتم 

همیشه برام عجیب بود خب من که درسا رو دوست دارم چرا مشق هامو انقدر طول میدم چرا بی نظمم چرا نمیتونم به حرفای معلم گوش بدم  انگار وسطش حواسم پرته ولی وقتی خودم میخونم بهتر متوجه میشم 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

گذاشتی لایکم کن

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشته شد به خاطر پرخاشگریم با تو در هنگام نرسیدن روزی و به خاطر رفتن از در خانه ات به سوی بندگانت همراه با تضرع واظهار خضوع و کوچکی در نزد آنان درحالی که کلامت  را در کتاب متینت به گوشم رسانده بودی که ”آنان برای پروردگارشان اظهار خضوع و تضرع نکردند ًپس بر محمد و آل محمد صلوات فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

اطلاعات عمومی به شدت بالایی داشتم و معلما بهم میگفتن چقدر باهوشی ولی حواس پرت 

برونگرا بودم همه ی درسا رو زودتر میخوندم و کنفرانس میدادم و بعد که میخوندم دیگه حوصله ی شنیدن حرفهای تکراری معلمو نداشتم با وجود هوش زبانزد و عشق ب تحصیل به خاطر حواس پرتی گاهی توی ریاضی مشکل داشتم اما نمراتم خوب بود و انگار مشکلی وجود نداشت من همچنان توی مدرسه درخشیدم تا اینکه زمان کنکورم رسید

وقتی زمان کنکورم رسید شروع کردم راجب هر مطلبی که میخوندم اطلاعات اضافه جمع میکردم طوری که کلی اطلاعات اضافه داشتم اما نمیتونستم از پس تست ها بر بیام ارتباطم با کلاسا قطع شد و کرونا اومد و همه انتظار یه رتبه ی برتر رو از من داشتن اما چون به شدت برونگرا بودم چون باید توضیح میدادم ولی کسی نبود و از همه مهم تر چون شب امتحانی بودم نیمتونستم مسیر طولانی رو پیش برم و نمیتونستم مطالب تکراری بخونم نمیتونستم روی صندلی بشینم و دوری از آدم ها منو افسرده کرد دیگه شوق یادگیری نداشتم و سال اول کنکورم یه رتبه ی پنج رقمی خیلی بد نصیبم شد 

من یه شاگرد داشتم ک خودم کاملا متوجه میشدم حواسش ب من نیست و تمرکز ندارع 

اما درسش خیلی خوب بود و حرفای منو انگار ضبط میکرد تو ذهنش😕همشو برای خودش تکرار می‌کرد و توضیح میداد 

یه شاگرد دیگمم ک باز حواس پرت بود 

دقیقا یادم نیست ولی مادرش می‌گفت نمیدونم کجا تست داده... گفتن این نابغس مدارکشم داریم.. اما نمیتونه تمرکز کنه و همزمان حواسش به چندتا چیز پرته

همه ی معلم ها و دوست و آشنا تعجب کردن و میگفتن مشکل از کجاست خیلی تلاش میکردم یک جا بند بشم ولی دو روز میخوندم روز سومی انگار توی قفس بودم نمیتونستم توی خونه بمونم روش های مختلفی امتحان کردم  حتی خودمو بستم به صندلی ولی یک روز عالی میخوندم روز بعد حالم بد بود انگار زندانی بودم حوصلم سر می‌رفت بی قراری شروع میشد

من یه شاگرد داشتم ک خودم کاملا متوجه میشدم حواسش ب من نیست و تمرکز ندارع  اما درسش خیلی خوب بو ...

نمی‌خوام از خودم تعریف کنم اما تست آی‌کیو دادم خیلی بالا بود توی مدرسه زودتر از همه عمق مطلب رو یاد میگرفتم درسته نمیتونستم روی حرفای معلم تمرکز کنم اما با خودخوانی یاد میگرفتم حواسم پرت بود بی قرار بودم و تشنه ی درس 

ولی متاسفانه.....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز