28 ماه انتظار کشیدم.یک سال اول اصلا فکرشم نمیکردم انتظارم انقد طول بکشه.به یک سال که رسید نگران شدم و رفتم دکتر.فهمیدم pco هستم.اون موقع نمیدونستم pco چیه.دلم به دارو دواهای دکترا خوش بود ولی استرسم هر روز شدیدتر میشد.هر ماه بلااستثنا یه روز قبل موعدم بیبی چک میگرفتم و منفی می دیدم.کاش همیشه منفی می دیدم.5 بار مثبت کاذب دیدم. دیگه روحیمو از دست داده بودم.بعد یه مدت تنها فکرم جدایی بود.دوست نداشتم یکی دیگه به پام بسوزه.فقط عشقم به همسرم نگهم داشت.مدام التماس میکردم به خدا اشک میریختم ضجه میزدم ولی هر روز دورتر میشدم. خیلی بلاها سرم اومد.خودم سر خودم می اوردم.ناامید شدم.اینده خودمو جدایی و تنهایی می دیدم.هرکی بهم میگفت بالاخره میشه میگفتم اگه میخواست بشه تا الان میشد.افسرده شده بودم این ماه اخرین ماهی بود که اقدام میکردم.تیر اخرمو از چله کمان رها کرده بودم.اما قبل از اون خودمو رها کرده بودم از قیدش!!! اخرشم فقط: رفته بودم حرم امام رضا.ولی حجت تمومی کردم.گفتم این بار حاجتمو نده شکایتشو میبرم پیش جدش کربلا.میدونستم صدامو میشنوه اقام.قرار بود تا اربعین خبرای خوب بهتون بدم.... یا امام رضا ممنونتم.اقایی کردی.برا دوستامم این روز خوب رو نشون بده. از ته دلم براتون دعا میکنم اندکی صبر،سحر نزدیک است🌼🌼🌼🌼
پیج فروش لباس دارم برای بانوان. http://Www.instagram.com/chico_shop2020
اشکم دراومد از خوندن نوشته هات.... خدا رو صد هزار مرتبه شکر عزیزم
امیدوارم توی زندگیهاتون هیچ وقت مشکلی نداشته باشید، همه چیز خوب و درست و سرجاش باشه، اما اگر خدای نکرده یه وقت گره کوری خورد به زندگیتون، خدا رو قسم بدید به ناامیدی حضرت عباس.. لحظه ای که کنار نهر علقمه.. یه چشمش به مَشکی بود که دیگه آبی نداشت و چشم دیگه اش به خیمه ها بود که دیگه روی رفتن به سمت بچه ها رو نداشت.. خدایا به حقِ دست گیرِ بی دست هیچ کس رو ناامید نکن..