الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دقیقا،هر روز زنگ میزدم به شوهرم گریه و شیون،چرا بچه دار شدیم کاش نباشه کاش برگردم به روزای قبل،بچه ام کولیک داشت و به شدت بی تاب،گاهی که خسته میشدم و کم می آوردم دیگه میذاشتم زمین و فقط نگاه میکردم بهش،البته خوشبختانه اون دوران همسایه بودم با مامانم و تا یه خورده صدای بچه بلند میشد خودش رو میرسوند خونه و الا با اون حالی که من داشتم بعید بود بچه سالم بزرگ کنم
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
منم مثل تو بودم با این تفاوت هیشکی کمکم نبود. خاک بر سرم همش ب این فکر میکردم ببرم بذارمش پشت در خون ...
بآور کن منم بهش فکر کردم،دور از جونش همش تو دلم میگفته کاش یه اتفاقی بیوفته نباشه دیگه😭
تا شیش ماهگی اش هیچی نفهمیدم اصلا یادم نیست،هرچی فیلم و عکس داره خواهرم ازش گرفته،یادمه میگفتم چه حوصله ای داره
ولی الان عکساش رو میبینم و افسوس میخورم
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
به گذشته فکر نمیکنم اما اگر آگاهی امروز رو داشتم کتابای تربیتی بیشتر میخوندم ،گاهی وقتا آرومتر صحبت میکردم اما تمام توانم روگذاشتم از این به بعد مادر خوبی باشم براش،الان غذاهای مورد علاقش رومیپزم ،به حرفاش گوش میکنم،باهم بیرون میریم ،بعضی وقتا با لحن بچه گانه باهاش صحبت میکنم موقع خواب چند دقیقه کنارش میخوابم بغلش میکنم ،بچه ها زود بزرگ میشن همیشه با خودم میگم پسرممهمونه خونمه چند ساله دیگه پر میگیره و میره ومن دلم برای این روزا تنگ میشه
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت....🍃