سلام عزیزان.لطفا راهنماییم کنید.من ۹ساله ازدواج کردم رابطه خیلی خوبی با خانواده شوهرم داشتم.احترام گذاشتم احترام برداشتم.۲سال پیش نمیدونم کدوم از خدا بی خبری با دست خط خودش که خیلی بچه گانه و احمقانه بود تو کاغذ یه چیزایی نوشته بود که مثلاً جادو هست پایینش هم نوشته بود صادر کننده جادو اسم من رو نوشته بود .گذاشته بود زیر یخچال مادرشوهرم اینا .این کارو کرده بودن که مثلاً نشون بدن من نوشتم و جوری نوشته بودن که انگاری من برای خواهر شوهرم نوشتم .خواهر شوهرم این کاغذ رو پیدا کرده بود و به همسرم گفته بود که ببین زنت با من چیکار کرده.همسرم اومد پیشم و ازم پرسید کار من هست یا نه.من به جون مادرم قسم خوردم که کار من نیست چون مادرم برام مهمه و همه اینو میدونن به جون مادرم قسم خوردم.دست رو سر دخترم گذاشتم به جون دخترم قسم خوردم که کار من نیست.همسرم هم رفته بود و گفته بود کار زن من نیست.بحث همسرم و خواهرش بالا گرفته بود و خواهر شوهرم نفرین کرده بود که خدا دخترتون رو بکشه.من ۲سال قهر هستیم .الان خواهر شوهرم زنگ زده به همسرم و ما رو دعوت کرده باغشون.الان من موندم چیکار کنم برم یا نه؟
خدایا به بزرگیت قسمت میدم سایه هیچ پدر مادری رو از روی سر فرزندانش کم نکن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
اخه نمیگن.فقط چند روز پیش خواهرشوهرم برای دخترم بلوز خریده بود داده بود به مادرشوهرش که بده برامون.و ...
عزیزم وقتی نمیگن یعنی احترام اون کسی که این آشوب رو به پا کرده از شما بیشتره . الان هم خواهر شوهرت چیزی نگفته یعنی هنوز ازت دق دلی داره . رفتن شما ممکنه با برخورد سرد و بی احترامی همراه باشه . وموجب پشیمانیتون بشه .
نفر سوم یه خلوت دونفره نباشیم . حتی اگر در این خلوت دونفر دارن بدگویی ما میکنن .