میفهمم
چهارسال با یکی بودم و آخراش بی دلیل میگفت خیانت کردی
پارانوئید داشت دست خودش نبود فکر میکرد همه بهش خیانت میکنن
چون فکر میکر بهش خیانت کردم ولم کرد رفت همین چند وقت پیش و من گریه میکردم اون میگفت تموم شده دیگه مهم نیست با این قبلش خیلی دوسم داشت
الانم من یجوری خودم و جمع کردم چون باید برای کنکور بخونم و چاره ای ندارم
ولی همش تو فکرشم و تو ذهنم میگم اون فکر میکنه من خیانت کردم و اگه رو این حساب بره با یکی دیگه من نابود میشم