ما عقدیم
کار شوهرمم خیلی سنگینه و مرخصی ام بهش نمیدن برا مسافرت رفتن
و بشدت جفتمون گرم مزاجیم و ایشون خیلی بیشتر به نحوی که هی خودش میگه من دارم اذیت میشم
شرایط خانوادگی جفتمونم اینجوره که اصلا خونه ها قابلیت خلوت کردن نداره من هر موقع میرم خونشون باید با خواهرش و مادرش تو یه اتاق بخوابم😐آپارتمانه و کلا بخاطر اینکه سر یه سری مسائل حساسن
خونه مام همینجوره و اصلا موقعیتش فراهم نمیشه مگر اینکه همه خانواده برن مسافرت که اونم دو سه ماه یبار رخ میده
فک کنید اخرین باری که خلوت داشتیم اوایل مرداد بوده حالا خودم اذیتم به درک اون داره به فنا میره
یبار هتل رفتیم ساعتی ولی انقد بد نگاه کردن و اینا اصلا پشیمون شدیم و از اون موقع هر بار بهش میگم بریم هتل میگه نه همه میفهمن واس چی تو شهر خودمون پا شدیم اومدیم هتل😐😂
راستش من هر چیزی رو بهش فک میکنم می بینم نمیشه
شما راهی به ذهنتون میرسه؟
کسی بوده تو شرایط ما؟
فعلا تا ۴ _ ۵ سال هم امکان عروسی کردن نداریم