2777
2789

بعد با دلسوزی بهم گفت از اون ور برو (جایی که من داشتم راه میرفتم خیلیی خلوت بود، کاملا مناسب دزدی) بهم گفت از اون قسمتی که به اتوبان نزدیک تر برو که ماشینا بتونن ببیننت منم گفتم باش. تا جایی که میتونست ببینه از اونجا رفتم بقیش برگشتم سر جام چون فکر میکردم اونجایی که من راه میرفتم امن تر بود 😂

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

وسط راه یه ماشین حمل دلستر دیدم فکنم خراب شده بود 

قشنگ یادمه دوتا تصور داشتم 

1-خوشبین:الان میان یه دلستر بهم میدن از تشنگی خلاص میشم  

2-از اون پشت دونفر میان بیرون مگو میندازن داخل میبرن سرو گوشم رو میبرن بعد میندازن داخل جوب 😂😂😑

از ترس دومی شروع کردم زود راه رفتن 

گذشتم رسیدم اول محلهمون قشنگ یادمه 

من دقیقا روبه رو پمپ بنزین اول محله مون بودم 3 متر فاصله داشت با خودم میگفتم برم اونجا آب بخورم یهو چشم خورد به آب، آبیاری گیاهان 

اینقدر تشنه بودم نکردم سه متر برو اونورتر 

دستو دراز کردم از آب گلا خوردم بعد گفتم واییییی چه سردهه چه خوبه کاش همه آب ها اینجور بودن 

خلاصه دوباره ادامه دادم مگه می‌رسیدم، نمیرسیدم 

محله ما هم ظهر ها هیچچچ نیست حتی پرنده پر نمیزنه 

رسیدم سر خیابون (ما اول خیابونمون یه دارو خونه هست) متمعن بودم بستس ولی گفتم بزار امتحان کنم 

دیدم باز بودد 

سرم رو گذاشتم پایین رفتم داخل فقط دوتا حراست بودن بهم گفتن عمو جون اینجا چکار میکنی گفتم آب آب میخوام 

گفت بیا بیا بخور 

رفتم خوردم بعد هیچ دیگه رفتم خوبه 😂 حالا هی در بزن هي کسی در باز نکنه 

بعد مامانم با داد و بیداد اومد درو باز کرد 

آقا چشتون روز بدنبینه اومدن من همانا و کتک خوردن همانا 🤣🤣🤣🤣

این از دید گاه من بود 

از دیدگاه پدرم : اول این که ساعت از دستش در رفت داشت لوله دستشویی درست می‌کرد 🤦🏻‍♀️به زبون خودش که میگه من دیر نکردم فقط 10 دقیقه 

رفت کلل محل ورزشگاه رو گشته به حراست زنگ زدن، حراست زنگ زده مدیر استخر، می آ استخر به به غریق نجات زنگ زده، اومدن کل استخر رو چند بار گشت مثلا غرق نشده باشم 😂 همه جاااا رو گشتن منو پیدا نکردن 😂

من تو این صفحه بودم تلفن خونه زنگ زد کلی حرف زدم صبحانه خوردم  ی دور رفتم حیاط چرخیدم اومدم دید ...

من یک سر رفتم تاپیک بغلی یک سر رفتم اینیستا یک سر وات اومدم میبینم هنوز اسی داستانشو نگفته😐

من تو این صفحه بودم تلفن خونه زنگ زد کلی حرف زدم صبحانه خوردم  ی دور رفتم حیاط چرخیدم اومدم دید ...

🤣🤣🤣 چکار کنم خببب 

الان بری بخونی میبینی هر یه خط دوتا غلط املایی دارم 

تند تر از این نمیتونستم دیگه ببخشید 

میدونی قطره چکونی بگی بی مزه میشه🙄😠

بازم میگم شاید از نظر شما مسخره باشه، منم اگر میخوندم مسخره بود 

اما از زبون خودم و دیدن اون موقعیت و البته شناخت من یه چیز بامزه بود 

به هر حال هر کس یه نظری داره کلا دشب که یادش افتادم کلی خندیدم از تصوراتی و جرعتی که اون وقت داشتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته