خلاصه دوباره ادامه دادم مگه میرسیدم، نمیرسیدم
محله ما هم ظهر ها هیچچچ نیست حتی پرنده پر نمیزنه
رسیدم سر خیابون (ما اول خیابونمون یه دارو خونه هست) متمعن بودم بستس ولی گفتم بزار امتحان کنم
دیدم باز بودد
سرم رو گذاشتم پایین رفتم داخل فقط دوتا حراست بودن بهم گفتن عمو جون اینجا چکار میکنی گفتم آب آب میخوام
گفت بیا بیا بخور
رفتم خوردم بعد هیچ دیگه رفتم خوبه 😂 حالا هی در بزن هي کسی در باز نکنه
بعد مامانم با داد و بیداد اومد درو باز کرد
آقا چشتون روز بدنبینه اومدن من همانا و کتک خوردن همانا 🤣🤣🤣🤣