داداشش هزار بار بهم بي احترامي كرده بع خانوادم بي احترامي كرده يكاري كرده بود نزديك بود زندگيمون بهم بخوره
همش گفت نع همه اينا تقصير داداش تو بوده و ….
بخاطر شوهرم يكبار خم به ابروم نياوردم
بعد امروز گفتن ميخوان برن خواستگاري براش مادرش گفت بيا فردا بريم براش گل بگيربمتا از سر كار مياد بريم گفتم زشته من نميام بعد گفتن نه تو بيا
بعد خواهر زادش گفت من چي بپوشم من گفتم من خودمم نميدونم چي بپوشم برگشت گفت نميخواد شماها بياين كي گفته شماها بياين
خالا الان ميگم من خر از خوشحاليش خوشحال شدم چرا اينجوري گفته ميگه تو بدبختي ضعيفي به خودت ميگيري
شما بودين چ فكري ميكردين