تو زندگیم یه چیزی کمه که نمیدونم چیه.انگار کلی حسرت رو دلمه که دلم نمیخواد آرزوشون کنم چون میترسم بهشون نرسم.به قول دولت آبادی،«در من،چیزی کم بودو دراین زندگانی هم چیزی کج بود. میان ما و زندگانی یک چیزی گنگ ماند.ما دیر آمدیم یا زود،هرچه بود به موقع نیامدیم. گذشت وبهتر که میگذرد.