موقع خرید حلقه... مادر شوهرم و مامانمم باهمون بودن...
یه حلقه مادر شوهرم پسندید.. گفت این خیلی خوبه و گازشو گرفت رفت تو مغازه 😑 .. شوهرمم دنبالش
منم کشک 😐
عصبی شدم .. هرچی مامانم گفت تا تو پسند نکنی ک نمیخرن.. زشته نکن
نتونستم جلو خودمو بگیرم رفتم تو مغازه خیلی بلند گفتم بسلامتی مبارکتون باشه خریدین تموم شد🤣🤣 ...
جاتون خالی یه چشم غره ی بدی شوهرم رفت رومن.. مامانمم تا اخرش باهم حرف نزد
مادر شوهرمم خودشو زد ب پادرد گفت برا من ماشین بگیرین برم خونه 🤣😅