شوهرمو میگم.. ی حرفایی زده بهم که شخصیتم و وجودمو خورد کرد. اصلا دیگه انگار یه مرده ی متحرکم.. غذا میذارم فقط، ن سمتش میرم ن سمتم میاد، شبا جدا میخوابیم.. خیلی خوردم کرد... الانم داره چند روز میره سفر عین خیالم نیست.. کاش منو زده بود بالاخره خوب میشد کبودی هام اما الان قلبم تیکه تیکه شده.. 4-5ساله ازدواج کردیم.. حسم و چیکار کنم.. اصلا دوس ندارم ببینمش