دوستان اگه شخصیت آرومی داشته باشید و زیاد پر هیجان نباشید و نتونید احساساتتون رو نشون بدید و محترمانه به جلش رفتار کنید و همه فامیل از خواهر بزرگه ت تعریف کنن و از همه چی اون تو جمع ازش تعریف کنن و تو هم ندونی چی کار کنی حسودیتون نمیشه؟؟ از این بیزارم چی کار کنم من شخصیتم اینه خود شیرینی بلد نیستم ظاهر و باطنم یکیه
چرا همه چیزای خوب مال اونه خواستگارا تعریفا توجه پدر مادر و... عذاب می کشم لطفاااااااا راهنماییم کنید چی کار کنم اعتماد به نفس داشته باشم راه خودمو برم و حسرت نخورم
آوین اسم یکی از بهترین دوستامه🥲
ی کلمه ک و ن لقشون منم مثل توام واقعا نمیتونم نقش بازی کنم یا خندون و اینا باشم دسته خودمم نیست ولی خواهر ندارم داداش دارم ک داداشم برعکس منه😂🤦🏻♀️خیلی خنده رو خیلی ابراز احساسات میکنه
همیشه خواهر ای بزرگتر شانسشون بیشتره. شکی تو این نیست
ولی اعتماد به نفسشون هم به خاطر همین بالا میره که خودش باعث میشه هی این خوشبختیشون تصاعدی بالا بره
حداقل خودت رو اعتماد به نفست کار کن😕
خواهر بزرگه ی من الانم که پیر شده یه جوری پشت چشمشو نازک میکنه و از خواستگارای اون موقعش میگه که آدم با خودش میگه خب که چی
کوه اعتماد به نفسه بیخودی. خدا هم هی واسش میخواد
هرچی. به موقع اش اثبات میشه توفقط خوب بمون راهتوادامه بده
ن من اصلا اذیت نمیشم من خودمم همینی که هستم ن داداشم بیشتر دخترخاله پسرخاله هام یا دخترعمه هام همینن من بابام خیلی دختر شیطون دوس داره بهم نگفته ها خودم فهمیدم یعنی دختری میخواست همیشه رنگای جیغ بپوشه برقصه من کلا برعکس بودم الان خودم عاشق رنگای شاد شدم میپوشم بابام میگه اهان اون موقع چی بود همش مشکی ی بار خیلی ناراحت شدم گفتم حق بابام نبود من گیرش بیام باید ی دختر سر زنده داشت😊ولی خب بازم من همونم و میدونم بااین اخلاقای گندمم دوسم داره
