بچها خواهرم داره ازدواج میکنه. دوبار تا حالا اومدن خونمون داداشم نیومد ک خواستگارا رو ببینه. قراره هفته بعد برای اخرین بار بیان و قرارمدارا رو بذارن. بابام زنگ زد داداشم( چون راه دور کار میکنه) اولش گف باشه میام. بعدش سرسنگین شد و دیگه حرفی نزد.
دیشب زنگ زد اگه فلانی و فلانی( از اقوام) واس عروسی دعوت کنین من نمیام. گفتیم باشه نمیگیمشون. باز زنگ زد من اگه بیام مهریه رو سنگین میگم. بابامم بی زبونه من و مامانمم هرچی بگیم فقط اشوب و دعوا راه میندازه...بخدا خسته شدیم. دو روزه یا چیکه اب کسی نتونسته بخوره تو خونه. خودش از خواهرم بزرگتره ولی مجرده انقد گند اخلاقه خودش میدونه هرجا بره بهش زن نمیدن.