2777
2789

داشتم برمی‌گشتم خونه ساعت حدود ده و نیم شب بود. پسر کوچکم هم همراهم بود. یه دفعه یه پسر حدودا نوزده بیست ساله از وسط بلوار اومد وسط خیابون و دستش رو آورد جلو به نشونه توقف و راه رو بست. من ایستادم و فکر کردم شاید چیزی ازش افتاده کف خیابون، اما اون آروم آروم اومد جلو و چیزی هم خم نشد برداره، ترسیدم و خواستم حرکت کنم باز داد زد وایسا! من نگاهش کردم دیدم اومد کنار ماشینم، در ماشین قفل بود و شیشه بالا بود. نگاه کردم چی کار می‌کنه، دیدم دستش رو دراز کرد سمت دستگیره و خواست در رو باز کنه که پام رو گذاشتم رو گاز و رفتم. با ۱۱۰ تماس گرفتم و با شوهرم برگشتم به محل اما رفته بود.

شب های زیادی تنها میام خونه و این اولین باره چنین اتفاقی برام می‌افته. حالا این که داخل شهر بود. شوهرم میگه این جور جاها تو واینسا و برو. طرف خودش جا خالی میده.زدی هم زدی.

 ‌‌‌‌‌‌‌راستش شوکه شده بودم باید بهتر مدیریت می‌کردم و اصلا نمی‌ایستادم. هیچ وقت نباید این وقت شب وسط خیابون ایستاد به خاطر ایست دادن یه نفر غریبه. 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  10 ساعت پیش