درود بر همگان.
هماینک خوانش کتاب دارالمجانین اثر محمدعلی جمالزاده را به پایان رساندم و بنا بر عهدمان، به حضورتان معرفی میکنم.
هنوز در بهت هستم از سرنوشت محمود.
با این حال؛
در مقدمهی این کتاب چنین آمده است که اوراق سیاهشده توسط یک جوان را آقای جمالزاده از پیرزنی میخرد، و باقی داستان را از زبان محمود میشنویم.
اینکه هریک از رفیقانش چطور از عقل و خرد فاصله میگیرند و هریک از اطرافیان محمود اسیر گونهای از تعصب هستند.
این میان بینوا محمود و بیچاره بلقیس که به هم نرسیدند.
کتاب پر است از عبارات ثقیل و سخت و گاهی عربی.
زین سبب یک فرهنگ لغت کنارم بود و چون میخواستم تماماً متوجه شدم داستان از چه قرار است از سر صبر مطالب را مطالعه مینمودم و عجله نداشتم.
البته کتاب پر بود از نکات طنز و لطیفههای کوچک و بزرگ که اسباب خنده را در میانهی شب فراهم میساخت.
باشد که بخوانید و مستفیذ شوید.
ارادتمند، لیپار 🌹🌹🌹