شهری ک ما هستیم ازخانواده شوهرم دوره ولی بقیه خانوادش اومدن شهر ما خونمون اما خواهرشوهرم و شوهرش تا حالا نیومدن چندین سال هم ازازدواجمون گذشته ولی هر وقت که میریم شهرشون خونه پدرشوهرم دعوت میکنه مجبور میشیم خونه اونم بریم بنظرتون چه رفتاری داشته باشم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
امکانش بوده بیاد و نیمده ؟چون راهتون دوره ممکن نتونسته بیاد سربزنه ،ولی خوب ایشون با دعوت کردنتون به ...
ببین همیشه گفتم که حتما تشریف بیارید و خوشحال میشیم و ... اما اگه بگم اگه نیاین دیگه نمیایم واقعا باید به حررفم عمل کنم چون اونجوری حرف خودم زمین میخوره
تو خونه پدرشوهرت با هزینه خودت مهمونی بده و دعوتش کن ببین میاد یا نه؟!
اونجوری حسم بدتره چون الان حس میکنم انقدری ارزش قائل نشده و براش مهم نبودیم که پا شه بیاد بعد این همه سال اونوقت من انقدری برام مهم باشه که حتما هر جوری شده دعوتش کنم
به چه چیزایی فک میکنین من گاهی یادم میره اصلا شوهر دارم دیگه خواهرشوهر ک هیچی🤣🤣🤣بگیر ب تخمدونات بابا
دوستای گلم میشه هر کی امضامو خوند ی صلوات بفرسته ک خدا کمکمون کنه و گره از مشکلمون وا بشه♥️خبرم کنین منم برای شما میفرستم دعای نی نی سایتیا بدجور میگیره🥲