سلام خانوما نیاز به راهنماییتون دارم خیلی دلم گرفته ،چند روز پیش شوهرم یکم با مادرش بحث کرد البته برا اولین بار بود بحثشون هم سر این بود ک پدرشوهرم یه زمینی فروخته قرار شد پولش بده به ما ک خونه بخریم در واقع زمین مال خودمون بود ولی بنام پدرشوهرم بوده شوهرمم تک پسره ولی الان میگن ک این پول کمه شما نمیتونین باش خونه بخرین میخایم بدیم زمین بگیریم براتون کم کم ساخت کنین ولی خب شوهرم قصدش این بود ک وام بگیره اضافش کنه میگفتن بهتونم نمیدیم ک روش وام بگیرین بخاطر همین شوهرمم یکم عصبانی شد و سر مادرش داد زد البته اینم بگم ک ما خیلی تو شرایط بدی هستیم و چند وقته آواره ایم واقعا رو هر دومون خیلی فشار بوده گفتیم خونه بگیریم ک خیالمون راحت بشه چون نمیتونیم تا چند سال دیگه همینطوری باشیم تا خونه آماده بشه بعدشم شوهرم خیلی از کارش پشیمون بود دیروزم زنگ مادرش زد جواب نداد پیامشم داد معذرت خواهی کرد فقط گفته بود ک تو منو پیش زنت کوچیک کردی بعدم من خودم زنگ زدم بهش جواب منم نداد به خواهرشوهرم زنگ زدم گفت دور یه کاریه منم گفتم حتما بعد بیکار بشه زنگ میزنه ولی بازم نزد الان از دیشب تا الان خیلی تو فکرشم و ناراحت ک چرا جواب من نداده من ک ن حرفی زدم ن تا حالا بی احترامی بهشون کردم البته ک اونا هم همیشه برا من خوب بودن و واقعا بدی ازشون ندیدم ولی خب این کارش خیلی ناراحتم کرده چون میگم حالا با پسرش قهره جوابش نداده تقصیر من این وسط چیه میخاستم دوباره امروز زنگ بزنم ولی میگم شاید باز جوابم نده نمیدونم چیکار کنم من اصن تحمل اینکه کسی باهام بد باشه و ناراحت ندارم الانم ک باردارم خیلی حساس شدم همینکه بهش فکر میکنم گریم میگیره فشار شرایطی ک توش هستیم یه طرف استرس اینکه چرا با من ناراحتن هم یطرف
من تا حالا همچین تاپیکایی تو این سایت نذاشته بودم ولی الان واقعا فشار رومه نیاز به یکم درد و دل داشتم