من دیگر هرگز پیدا نشدم ، با رفتن آن خانه روح من نیز رفته است، خاطراتم رفته، دلخوشی هایم رفته، من دیگر آدم سابق نشدم ، جسمی متحرک بدون روح، بدون شادی و دائم در جستحو ، همیشه دنبال خودم می گردم
من کودکی هستم که در گوشه ی آن حیاط گم شدم
زیر درخت انگور
داخل باغچه یا توی زیر زمین
تاب قشنگ من کجاست؟؟؟ چه کسی تاب مرا برد؟؟؟؟
عزیزم😔
؟😐😐😐
ی قسمت از کتابه؟
🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
منمهمین حس نسبت به خونه قدیمیمون دارم انقدر دلتنگشمیشم
منم تو یه خونه کوچیک ته یه کوچه بن بست ، گیر کردم ، سال هاست که خوابش رو می بینم .
بعد ۲۰ سال رفتم به اون کوچه ، اما اون خونه نبود ، یه خونه جدید جاش ساخته بودن ، اما من هنوز تو اون خونه زندگی می کنم ، چون پدرم اونجا نفس می کشید و الان نیست .
به دردسرش نمی ارزه ، محله چه فرقی با محله داره .هر جا بری دو روز بعد بی کلاس میشه و باز یک محله ی دیگه میاد تو بورس
دیگه خوش نیستیم ، سر همین با کلاسی و بی کلاسی
من بی کلاس خانواده ام ، دست خودم نیست
از تجملات متنفرم
خواهرم چجوری این اداها را در میاره؟؟؟
با هم بزرگ شدیم انگار هفت پشتش مال نیاوران بوده
من این مدل زندگی را دوست ندارم
منم پنج ساله خواب اون خونه ویلایی درندشت می بینم اتاقمو حتی بوی درختاشو منم روحم هنوز تو اون خونست
