از وقتی ازدواج کردم انگار بهشت بودم اومدم جهنم یه بله وخیر سرنوشت ادمو عوض میکنه.ونمیدونستم
ینی چی چطور؟
دقیقا
برای همینه از ازدواج میترسم
من برعکس
از جهنم پریدم تو بهشت البته بعداز عبور از سختیاو بعد عروسیم
خب الان مشکل زندگیت کجاس؟
امشب مشاوره بودم‌بعد کلی نه های مادر و پدرم مشاوره به مادرم گفت داری اشتباه میکنی و...
اومدم‌خونه خوشحال بودم بعد یهو تو ذهنم اومد اگر از پس مخارج و... بر نماییم چی یهو دلهوره افتاد به جونم
اومدم تاپیک تورو خوندم بدتر تو دلم خالی شد
ای کاش مشکلات زندگی خرج و مخارج بود خدا نکنه آدم گیر آدمای بد عوضی بیفته.میدونی یه چی پدرم می‌گفت خدا دشمن ادمو نفهم نکنه.من مشکلم خانواده شوهرمه شوهرم ۶ سال عذابم دادن باعث شدن بچه دوماهم سقط شده دوبار کارمون کشید دادگاه کل طایفه ورد زبونا افتادیم و...من خرم هنوزم هنوزم زیر یه سقف با شوهرم زندگی میکنم بخاطر بچم بخاطر تلاشهایی که کردم تا زندگیم بلند سه چون شوهر عنترم ورشکست شد
خیلی بده که خانواده دخالت کنن میدونم زندگی میپاشه مامان‌منم دقیقا عین‌تو خانواده بابام همش اذیتش میکردن بابام ورشکست شد حتی رفت تو کما کلی عذاب کشیدیم اما مامانم موند اکر الان بخث ازدواج منم نبود که بخواد حرص بخوره بعد چندین سال درست شده بود
میدونی بحرانه طولانی اما گذراس مطمئن باش جواب خوبی هاتو میگیری جواب صبوری هاتو میگیری
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
