2777
2789
عنوان

خواب های خاص و معجزه های زندگیم

564 بازدید | 24 پست

سلام دوستان. من همیشه دوس داشتم تو نی نی سایت عضو بشم و اتفاق ها و خواب های خاصم رو تعریف کنم الان با این پست میخوام اونا رو تعریف کنم. البته اینم بگم منم مثل سایر آدما خواب زیاد میبینم ولی قشنگ حس میکنم کدوم خوابم پیام آوره.کدوم چرت و پرت. پس نگین لطفا که بابا خوابه و یا توام همش خواب میبینی.در ضمن من کلا از قوانین و مزیت های لایک مایک و این چیزای نی نی سایت کلا بی اطلاعاتم. ینی دنبال لایک و این حرفا نیستم. فقط دلم میخواست تعریف کنم همین. 

اولش از یکی از خوابام شروع میکنم که چند سال بعد برام تعبیرشد.

این خوابم رو زمان مجردیم و دوره ارشدم توی خوابگاه دیدم. خواب دیدم توی یک ساحلی حضور دارم. و دارم بین یه عده پیرمرد که مثلا یجورایی انگار ریش سفید و دانا و بالغ بودن راه میرم. اونا داشتن در ساحل کنار دریا نماز جماعت میخوندن.ولی توی صف نبودن. یک در میون یا جاهای مختلف وایساده بودن. ولی همه به سمت یه قبله و رو به دریا نماز میخوندن. اولش برام خیلی جالب بود.تو ذهنم داشتم به رفتاراشون نگا میکردم و برام عجیب بود. و بینشون داشتم قدم میزدم و نگاشون میکردم. بعد که نمازشون تموم شد. انگار که از قبل میدونم یا چی...هر کدوم که نمازش تموم میشد من میدوییدم و زیرشون یه حصیر مانند کوچیکی بود اونو میزدم کنار. ماسه ها رم میزدم کنار و از زیرش ۵ ۶ تا سنگ سفید براق پیدا میکردم.و از دیدنش لذت میبردم و جمعشون میکردم. بعد میرفتم سمت یه پیرمرد دیگه. و اونم به این شکل بلند میشد بره از زیرش یه عالمه سنگ سفید براق خوشگل با ولع جمع میکردم. 

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

یه نسیم ملایمی هم اونجا بود که محیط و فضا رو خیلی خیلی دلنشین کرده بود. من از خواب بیدار شدم. هر چی گشتم برای تعبیرش و فک کردم بی نتیجه بود. خوابمو فراموش نکردم هرگز و مدام بهش فک میکردم. ولی چیزی به ذهنم نمیرسید.سال ها گذشت

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بماند که اون روزها یه خواب خاص دیگه رو مثل سریال میدیدم. که اونم اگه خواستین براتون تعریف میکنم. توی اونم توجهم به سنگهای براق و زیبا بود. ولی متاسفانه دیگه ادامه شو ندیدم. سالها گذشت و خوابم برام تعبیر شد. اگه دوس داشتین تعبیرش رو هم براتون بنویسم

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

راستش بعدا با یه آقاعی از دانشگاهمون آشنا شدیم و ازدواج کردیم. ما ازدواج موفقی داشتیم ولی بخاطر یه سری شرایطای خاص خودم من سه سال افسردگی خیلی خیلی شدید گرفته بودم که کارم از صبح تا شب فقط گریه بود.هنوزم به اون روزا فک میکنم میگم خدا رحم کرد که تونستم خودمو نجات بدم. 

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

هرگز قرص مصرف نکردم. انگار یه گمشده ای رو گمش کرده بودم و نمیدونستم چجوری و کجا باید دنبالش بگردم. گذشت و ما زندگی جدیمون رو شروع کردیم. قبلا نامزد بودیم ولی باهم زندگی میکردیم. من هنوزم حالم بد بود. دیگه بریدم. حتی همسرم هم نمیتونست کمکم کنه. و آخرش فهمیدم انگار قرار نیس هیچ کس کمکم کنم.

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

یبار که خونه تنها بودم سر نمازم چنان از ته دل و درمونده گریه کردم که نگو. واقعا به بن بست رسیده بودم. بخدا همینا رو گفتم.گفتم خدا الان فهمیدم همه اون بلاها و ناراحایارو تو سرم آوردی که آخر به من بفهمونی که فقط تویی که میتونی کمکم کنی و فقط از تو باید بخوام

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

انگار هرچی حرف چندین ساله و ناراحتیامو همه رو بهش گفتم انقد میچسبید بهم باهاش حرف زدن. گفتم خدایا من تسلیمم خودم نتونستم.هیچ کسیم نتونست. من الان در حضورت هستم خواهش میکنم خودت راه رد به من نشون بده که خیلی رنجیدم این همه سال

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

بعد شرایطمم طوری بود که چون از درون حال خودم خوب نبود. روی روابطم هم تاثیر گذاشته بود.مثلا به یکی خوبی میوردم بدی میدیدم و بعدش تعجب و ناراحتی و گریه که آخه چرا آدما اینجورین؟خیلی خودمو اذیت میکردم و از همه هم میرنجیدم. 

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

از نظر مالی توی بحران بودیم و از خونواده هامون بخاطر حمایت نکردن و اینا ناراحت و دلشکسته بودم خیلی خیلی روحیه ام بد بود. و کارم فقط گریه بودش

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟

دیگه یه جایی رسید که بریدم. به همسرم گفتم نه با خونواده نه با دوستانه هیچ کس دیگه رو فعلا توی زندگیم نمیخوام. حال خودم بده. ظرفیتم پر شده و کشش ندارم. اکه بشه یه مدتی کلا ارتباط رفت و آمد و اینا با هیچ نداشته باشیم

دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   honye_ella  |  7 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  7 ساعت پیش