سلام دوستان. من همیشه دوس داشتم تو نی نی سایت عضو بشم و اتفاق ها و خواب های خاصم رو تعریف کنم الان با این پست میخوام اونا رو تعریف کنم. البته اینم بگم منم مثل سایر آدما خواب زیاد میبینم ولی قشنگ حس میکنم کدوم خوابم پیام آوره.کدوم چرت و پرت. پس نگین لطفا که بابا خوابه و یا توام همش خواب میبینی.در ضمن من کلا از قوانین و مزیت های لایک مایک و این چیزای نی نی سایت کلا بی اطلاعاتم. ینی دنبال لایک و این حرفا نیستم. فقط دلم میخواست تعریف کنم همین.
اولش از یکی از خوابام شروع میکنم که چند سال بعد برام تعبیرشد.
این خوابم رو زمان مجردیم و دوره ارشدم توی خوابگاه دیدم. خواب دیدم توی یک ساحلی حضور دارم. و دارم بین یه عده پیرمرد که مثلا یجورایی انگار ریش سفید و دانا و بالغ بودن راه میرم. اونا داشتن در ساحل کنار دریا نماز جماعت میخوندن.ولی توی صف نبودن. یک در میون یا جاهای مختلف وایساده بودن. ولی همه به سمت یه قبله و رو به دریا نماز میخوندن. اولش برام خیلی جالب بود.تو ذهنم داشتم به رفتاراشون نگا میکردم و برام عجیب بود. و بینشون داشتم قدم میزدم و نگاشون میکردم. بعد که نمازشون تموم شد. انگار که از قبل میدونم یا چی...هر کدوم که نمازش تموم میشد من میدوییدم و زیرشون یه حصیر مانند کوچیکی بود اونو میزدم کنار. ماسه ها رم میزدم کنار و از زیرش ۵ ۶ تا سنگ سفید براق پیدا میکردم.و از دیدنش لذت میبردم و جمعشون میکردم. بعد میرفتم سمت یه پیرمرد دیگه. و اونم به این شکل بلند میشد بره از زیرش یه عالمه سنگ سفید براق خوشگل با ولع جمع میکردم.