واعی ترکیدم از خنده، پسرم میگه مامان به چی میخندی، حالا یه کاریش بگن، شوهرت گیر کرده تو رودر بایسی، سخته، میدونم ولی چاره ای نیست، منم یهبار پریود بودم، ببخشید خونریزیم افتضاح بود، بعد دامادشون اومده بوذ تهران، شوهر منم با خاهرش که محرده گفت ابجی فردا بیا کمک زنم نهار بزارین، اصلا مشورت نکرد، انگلر بوقم، بخدا با اون حال بدم، نهار گذاشتم، رفتم نونولیی نون گرفتم، ظرف شستم، خاهر خرش نگفت بیام کمک،
الهی بگردم.بیا بغلم🫂
اصلا لازم نیست هیچکاری کنی باشه؟اما جروبحث نکن.خ.دتو مظلوم کن فقط همین.صب کن شوهرت بیاد خودتو بزن به موش مردگی بگو ظرفارو شستم کمرم درد گرفته اصلا نمیتونم سرپا بمونم.لطفا پذیرایی کن از مهمونا. و به هیچ عنوان بلند نشو
قربونت برم🥲🙂شوهرم کمکم کرد توی سفره پهن کردن و جمع کردن
اما خب بازم لازم بود بلند شم چایی بیارم آب بیارم میوه بیارم
بخدا از ساعت ۷ قبل غروب اومدن تا همین الان رفتن شوهرم رفت دم در بدرقه
سرم داره منفجر میشه
والا امروز وقتی صبحونه خونه خوردیم لوازم صبحونه رو گذاشتم تو سینی گفتم میشه بزاریشون تو آشپزخونه؟ گف نه کمرم درد میکنه🙂 هیچی دیگه خودم بلند شدم چون ظرفای شام دیشب هم مونده بودن مادرشوهرم یه تکون نخورد حداقل لیوان خودشو جا به جا کنه فقط موقع خداحافظی بلند شد هرچی غذا اضافه اومد جمع کرد برد گفت برای فردا ناهارمون (کثافت نگفت عروسم مریضه نمیتونه پا شه کوفت بده به پسرم)
نه والا من نمیخوام قدرمو بدونن خونمو گند گرفته مجبورم پاشم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
