دوست داشتم برم کربلا فکر میکنم دیگه همه بدونن که چرا
من همین جایی که هستم رو دوست دارم پیش خانواده م ،بچه هام ،همین جا برام بهشته
مسلما ن ولی خب مادر باهمسر فرق میکنه میدونم الان نمبتونید هیچکسی رو جای همسرتون بذارید وحتی ب بچه دیگه ایی فکر کنید ولی بعد ازدواج وی بچه دیگ مطمئنم حالت خیلی خوب میشه دیدم ک میگم پسرعموی خودم دوتا پسر وزنش رو از دست داد هیچکس باور نمیکرد سرپا بشه ولی بعد چندسال ازدواج کرد وی دختر داره الان باید روحیشو ببینی خیلی بهترشد خیلی ببخشید زیادی حرف زدم فقط خاستم بدونی چ بخایم چ نخایم این روزگار میگذره و باهیچکسم ساز نیس پس چ بهتر ما ب سازش بهترین رقصمونوبذاریم
اگه همه ی خوبی های دنیا رو جمع کنیم به اندازه ی خوبی خدا نمیشه،ولی بزرگی ایشون بیشتر از حد تصور ماست ،وقتی دوستش داری اول ایشون شما رو دوست داشته که ذره ای از اون حس به شما منتقل شده ،پس قدر اون حست رو بدون و ازش سپاسگذار باش،و به چیز یادت نره تو اون لحظه هم منو دعا کن
ممنون آبجی لطف دارید شما گاهی اوقات این حرفا یه مقدار آرومم میکنه حتی خانمم به خوابم اومد بهم گفت که من یه مشکل دارم واون اینه که تو تنهایی باید ازتین تنهایی دربیای ولی بخدا نمیدونم چزا دلم رضا نمیشه نمیدونم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
