من خیلی نصحیتم میکردن که درس بخون و اینا اما من اصلا نمیفهمیدم انگار کر بودم عاشق شدم تو سن پایین ولی زرنگ بودم با چشم باز عاشق شدم همه چیز خوب پیش رفت بعد ۴ سال دوستی اینا عقد کردم یعنی تو سن ۱۹ سالگی خلاصه فکر مکردم زندگی همیشه گل و بلبله اعتماد کرده بودم به شوهرم که اعتمادم منو بدبخت کرد
چون اعتماد کرده بودم ازادش میزاشتم بره هرجا هرکار میخواد تهش بهم خیانت کرد الان تنها نصحیتی ک دارم میگم ازدواج نکنید حالا درسته مجردیم سختی های خودشو داره ولی مطعن باشید انتخاب بد خیلی بدتره از مجردی و تنهاییه