ناموسا این دو سال نمازامم میخوندم . اون دنیا من کلا پام گیره ولی خب بازم ...😂😔
هیچی همین جوری زندگی میکردم
میدونین چطوری میتونم تاپیکم و بپاکم؟
فقط سفر میکردم
کار های زیادیه، اما مطمئن هستم کلی حرف که بخاطر احترام به خیلی نگفتم میگم، هرچقدر پول داشتم بر میدارم میرم شهر های دیگه ایران رو ببینم. اما قبلش دوچرخه میخریدم با کیسه خواب تا مسافرت راحتی داشته باشم کشورای دیگه رو میگشتم
تو دریا شنا میکردم،هرمدلی دلم خواست لباس میپوشم به خیلی جاها سر میزدم. آخرین کارم هم اینه که سخت ترین کار زندگیم بکنم.
میرفتم مشهد بعد دبی
من اون دو سال رو دوست داشتم تو یه جای خوش آب و هوا مثل شمال زندگی کنم و هر هفته سوار پاراگلایدر بشم ( حتی یه بار هم سوار نشدم)
هیچی کاری نمیکردم
شاید فقط آهنگ گوش میدادم
روزی ده هزار بار بچه هامو بوس و بغل میکردم بعدشم گریه😁😁😁😁چ سوالایی
دوسال دیگه
باردارم
حس مادرشدن بهترین حس خداروشکر میکردم تجربش کردم ولی نگران اینده بچم بدون خودم میشدم😔... حداقل صورت بچمو میدیدم، کلی بغلش میکردم، بوسش میکردم، بعد مدن من بچم چکار میکرد؟ کی بهش شیرمیداد؟ کی موهاشو میبست؟ کی لباسش تنش میکرد؟ کی حمام و دسشویی میبردش؟ کی وقتی تب میکرد تا صبح بالا سرش مینشست😭کی وقتی زمین میخورد دستشو میگرفت و بوسش میکرد و بغلش میکرد میگفت مامانی چیزی نیست؟ کی وقتی شیطونی میکرد باهاش بازی میکرد؟ بچم کیو تو جمع مامان صدا میزد؟ کی برای بچم لاک میزد؟ وقتی راه میرفت کی دستشو میگرفت؟ وقتی مدرسه رفت کی ذوق میکرد و دعا میکرد برای دیدن روز دانشگاه رفتنش و..
بغضم گرفت.
هرچند میدونم اگه منم نباشم همسرم خیلی حواسش میبود
همین زندگیمو ادامه میدادم با اعصاب خوردی کمتر
کار دیگه ای نمیتونم بکنم...
تمام کارای بدمو جبران میکردم، بعدم به بچه هام یاد میدادم چطوری بعد از من زندگی کنن، قوی باشن و غصه نخورن چون زندگی واسه اونا هنوز جریان داره
هرچی داشتم میفروختم
یه کشتی هست، کروز، دور دنیا رو تو سه سال میگردونت
چند تا بلیط میگرفتم و با عزیزانم سوار میشدم
من سال آخر رو از دست میدادم ولی کیفیت اون دو سال قد ۳۰ سال کارمندیه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
