2777
2789
عنوان

بیاید داستان زندگی دختر خالم

537 بازدید | 26 پست

این چند وقت خیلی دیدم همه از زندگیشون مینالن و میگن ما هیچ کاری نمی تونیم بکنیم 

خواستم زندگی دختر خالمو تعریف کنم ازش استفاده کنید

یه مقدار اولو از قبل تایپ کردم 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب

واقعا فکر کردی وقتی نصیحتم میکنی دارم به حرفات گوش میدم؟ نه فقط منتظرم تموم شه تا همون کار غلطو ادامه بدم:). بعضی وقتا به جای جر و بحث کردن فقط به طرف نگاه میکنی و تعجب میکنی که این حجم وسیعِ بی عقلی و نفهمی چطور توی کله ای به این کوچکی جا شده!. -entj-

بعد کلا خانواده پدریش رو مخ و بی شعور بودن از همون اول که یه مدت کلا با خانواده پدریش قطع ارتباط بودن 

این آخرا باهم دوست شده بودن بعد دختر خالم یه روز مونده بود تو خونه درس بخونه(خیلی باهوش بود تیزهوشانی بود ) اینام خونشون یه شهر دیگه بود بعد مامان باباش می خواستن برگردم از خونه پدری باباش چپ می کنن و باباش که در جا فوت می کنه مامانشم یه مدت کوتاهی تو کما بود بعد اونم فوت می کنه 

خو

یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه :                                   اشتباه یه پزشک زیر خاک دفن میشه،،،،،                                    اشتباه یه مهندس روی خاک سقوط میکنه،،،،،،،                           اما اشتباه یه معلم روی خاک راه می رودوجهانی را به نابودی میکشد،،،،،،،،                                                                         بَرایِ حألِ دِلَمْ کَمْی غَزَلْ لٌطفاََ»ᥬ🥰᭄ 🌷🌷🌺🌹خدایا توکی رو داری که اینقدرآرومی❤❤🥺

اون موقع دختر خالم حدودا ۱۵ ۱۴ سالش بود ولی خالم و شوهر خالم جفتشون کار می کردن و کلا پولدار بودن 

بعد می دونید که یک چهارم مال و اموال مال پدر مادره بعد خانواده پدریش کامل ارثشون رو میگیرن دیگه مامان بزرگ احمق منم حول میشه میگه اونا که کاری تو زندگی دخترم نکردن چرا پول گرفتن اونم میگیره 

بعد حالا خانواده پدریش که حضانت دختر عمم باهاشون بوده به زور میان میگن خودمون بزرگش میکنیم برا خانواده مادرمم عجیب بود چجوری یهویی آنقدر مهربون شدن 

نگو شوهر عمش وکیل بود دیگه کل ارث دختر خالمو می‌کشه بالا 

بعد که داییم میگه چرا و اینا زن دایی عوضیم هم میشه زیر پا داییم میگه یه ماشین ازشون بگیر کاری باهاشون نداشته باش 

مامانمم که اون موقع حدودا من سه چهار سالم بود یه سره مریض بودم سر یه مریضی که حدودا سه ماه تو بیمارستان بودیم بعدم که تصادف کردم بازم تو بیمارستان اون موقع بابامم قرار دادی بود زیاد نمی تونست مرخصی بگیره مامانمم که شاغل تو یه شهر غریب کلا خودمون رو جمع میکردیم جای شکر داشت به خاطر همین از دختر خالم خبری نداشتیم 

مامان بزرگمم اون موقع سرطان داشت درگیر بیماری خودش بود 

بقیه هم که کلا درگیر زندگی خودشون بودن 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز