اگه الان خدا مثل یک دوست صمیمی کنارت نشسته بود، و مثل دوتا دوست باهم گپ میروید؟ چی می گفتی؟ چی ازش میخواستی؟
خودم اول بگم، ازش مطمئنا گله میکردم بابت این که منو خلق کرده، ازش می پرسیدم که هدف و دلیلش بابت این که منو آفریده و این همه سختی و تلخی های که داشتم تو زندگی چی بوده؟
ازش می پرسیدم چی شده که منو مستحق یک زندگی سخت و پر از رنج و دلشکستگی دیده؟
دمت گرم
میگفتم خدایا نمیتونم پشت کنکور بمونم منو رو سیاه نکن کاری کن قبول شم امسال😭😭😭😭
بغلم کن🥺
تو زندگی حسرتایی دارم ک فقط خودت ازش خبر داری ....الان بهم جیزی بده ک اونارو بشوره ببره
😭😭😢 بهش میگفتم چرا ۱۸ سال پیش واسم کاری نکردی؟ چرا تقدیرمو ابنطوری رقم زدی؟؟؟؟؟؟؟😭😭😭😭
میگفتم چرا منو خلق کردی چرا اینقد زندگیم گره داره چرا چرا چرا
کمکم کن خستم دیگه طاقت مشکل ندارم کمکم کن همه چی به خیروخوشی حل بشه
میگفتم ببخشتم
من بغلش میکردم و سرمو میزاشتم رو پاش و ازش تشکر میکردم
به خدا میگفتم چرا این همه سال بهمون فحش بی احترامی کردن، اینقدر بدبختی فقر کشیدیم. چرا زندگی خوبی دارن.
ولی میدونم بعدش پشیمون میشم، چون میدونم حرف زدن این مدلی اشتباه هست. و خدا رنجیده میشه. باید صبور باشم. ولی صبری هم نمونده. بازم پناه میبرم به خدا.
خدایا خودت رحم کن بهمون و نجات مون بده.
میگفتم میبینی وضعمو که اصلا هیچ مدل خوشبختی به چشم ندیدم
میگفتم معجزه کن شفای خواهرم رو بده😭
میگفتم
دوستت ندارم
برو پبش همونایی که همیشه هواشونو داری
یه شغل چیه که برا من جور نکردی
خودت دیدی کلی بیشتر از بقیه تلاش کردم
اما اون دوستام که زندگیشون راحت تر بود و یک دهم من تلاش نکردن راحت به چیزی که من میخواستم رسیدن.
یه پدر تعصبیه بی پول و بداخلاق بهم دادی
توی یه جای پرت،
