2777
2789

تازه یکماه شده ک ازدواج کردیم و رابطم با خانوادش خوب بود منم شمالیم

چون پدر مادرم ی جا بودن ک متراژ خونمون ۷۰۰ ۸۰۰ متر بود و ویلایی بعدش باغ و اینا داشتیم من زیاد از خونه آپارتمانی خوشم نمیاد ینی دپرس میشیم و بی اعصاب چون همش باید در و دیوار نگاه کنم وقتی میرم خونه پدر شوهرم

حالا البته بیشتر روزا اونجام ولی خب دیگ دیروز انگار در و دیوار داشتن منو میخوردن بعد...


بیاین ادامش بگم ی راهکار بدین گند خورد ب همه چی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ب شوهرم ک سرکار بود پیام دادم گفتم ای کاش الآن میشد برم بیرون و اینا برم خونه مامانم

بعد شوهرم گفت دوستم میاد باهم میریم دریا گفتم باشه

دیگ اومد خونه و گفت لباس بپوش بریم خواهر شوهرمم ۸ سالشه اونم می‌خواستیم ببریم ساعت ۸ و نیم شب بود

بعد شوهرم فعلا ماشین نداره ب پدرش گفت ماشینتو میدی ما بریم یکم دور بزنیم 

اینم بگم ک ما الآن ی ماهه ازدواج کردیم تا حالا تنها نشدیم همیش یکی دنبالمون هست و بیرون نرفتیم اصلا

پدر شوهرم میخواس بره ی کوچه اونور تر روضه داشتن مسجد گف من از سگ میترسم باید ماشین ببرم آخه ۲ تا سگ ت شهر فوقش هست اونم اصلا کاری ب آدم ندارن

خلاصه اینک ماشین و برد شوهرم زنگ زد ماشین بیام ببرم؟گفت ن بعد دیگ هیچی داد و بیداد کرد مادرشم هی میگف نباید بهت ماشین بده و اینا حرفا ک این داد زد بم گفت لباستو بپوش وسایل بگیر بریم خونه بابات مادر شوهرمم گفت ن مریم بشین 

با اجازه ات استارترجان منم لینک این تاپیکمو پست کنم.  بلکه منم کمک کنن دوستای اینجا🤕https://www.ninisite.com/discussion/topic/11893668/میشه-بیاین-اونایی-که-تنبلی-تخمدان-داشتن

خدا جونم تو هیچ کاری ناامیدم نکردی برای همه چی ممنونم اگه صلاح میدونی این یکی آرزوم رو هم برآورده کن(🤱)

دیگ خیلی داد زد من جمع کردم و اینا اومدیم اینور خونه بابام بعد اینم بگم من جمعه ک پیششون بودم گفتم میخوام برم خونه بابام دیدم مادرش شوهرم میگ هرچی شوهرت گفت باید بگی چشم شوهرمم گفت بمونیم بابل 

منم از سر همین میخوام مادر شوهرم چیزی گفت اینو بهش بگم ک خودت گفتی هرچی شوهرت گفت باید بگی چشم

ب شوهرم ک سرکار بود پیام دادم گفتم ای کاش الآن میشد برم بیرون و اینا برم خونه مامانم بعد شوهرم گفت ...

ینی همیشه ی خدا خواهرش باهاتون بوده؟😑

چرا چیزی به شوهرت نگفتی

خدا جونم تو هیچ کاری ناامیدم نکردی برای همه چی ممنونم اگه صلاح میدونی این یکی آرزوم رو هم برآورده کن(🤱)

پدر شوهرم میخواس بره ی کوچه اونور تر روضه داشتن مسجد گف من از سگ میترسم باید ماشین ببرم آخه ۲ تا سگ ...

باهاتون مشکلی دارن؟

خدا جونم تو هیچ کاری ناامیدم نکردی برای همه چی ممنونم اگه صلاح میدونی این یکی آرزوم رو هم برآورده کن(🤱)

سوال‌مهم اینه چرا هرروز میری اونجا هفته ای یکی دوبار کافیه بعدم خب‌میرید بیرون تاکسی بگیرید که منت ن ...

بدبختی اینه ک من دوس ندارم حتی ی ساعت اونجا باشم ولی شوهرم کارش اونجاست و خونه ما تا محل کارش ۴۵ دقیقس چون ماشین نداره رفت و آمد براش سخته ک من نصف هفته اونجام نصفش اینجا ک بابام بهش ماشین میده بره بیاد البته بابام ب زور و التماس بهش ماشین میده شوهرم خجالتش میاد میگ من روم نمیش از بابات ماشین بگیرم میگ بابام بهم ماشین نمیده اونوقت بابای ت حاضرع پیاده بیاد ک ب من ماشین بده و من با تاکسی نرم نیام

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792