سلام
اول داستان خودمو بگذارند کوچیک خانواده،شاغل ،سی ساله،وضعیت مالی مناسب ،دوتا بچه ی بزرگ تر یعنی خواهر وبرادر ازدواج کردند،یه مدت کوتاه نامزد داشتم که به علت اینکه مشکل اخلاقی داشت بهم زدیم،خانواده ی سرشناس واسم ورسم داری هستیم،فوق لیسانس هستم از نظر ظاهری هم زیبا،خواستگار زیاد داشتم ولی سر جریان نامزدی قبلیم که خیلی اذیت شدم ،یه مقدار حساس هستم طوری که گاهی فکر میکنم وسواس فکری گرفتم
یه خواستگار دارم فوق لیسانس شغل آزاد از نظر مالی متوسط،ظاهر عادی ،قیافه ی نامزد قبلیم
بهتر بود البته،خیلی عاشق،که اونم نامزد داشته قبلا ونامزدش رو در حال خیانت مچشو گرفته،البته مشکل من با همین بخش از موضوعه