2777
2789
عنوان

شما تو بچگی چیزای عجیب غریب دیدین؟

253 بازدید | 14 پست

 من خودمو دور و بر۴ یا ۵ سالگیم میخواستم بخوابم ی مرد با لباسای سفید(رنگ چراغ مهتابی ) که  ی پروانه رو شونش بود میدیدم 

نمیدونم توهم بوده یا چی ولی من میدیدمش..

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری                                 بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری

خیر دوران بچگی پاک بودم و با موتوری ها نمیگشتم

❌اگه به اسم کاربریم گیر بدی یعنی خوده خری🫤 ❌       اگه اون لحظه خوشحال بودی……پس پشیمونی نداره/.      پایان های تلخی را باید تجربه کنی تا به دوام نداشتن چیزهای زیبا ایمان بیاوری.       تذکر مهم:اگه تو یک تاپیک دارم تیکه پاره ت میکنم تو یک تاپیک قربون صدقه ت میرم…دادا خداوکیلی به اسم کاربریا دقت نمیکنم فکر نکنی دوقطبی ام؛خودتو …نکن برام❤️😁.    

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

منم یبار یه مردو دیدم لباسای سیاه سفید گورخری مثل زندلنیا تنش بود زنجیرم به پاش بسته بودن نزدیک ۲۰ سانت از زمین فاصله داشت 

اگه با نظرم مخالفی ریپلای نکن من اومدم برای چندلحظه از زندگی فارغشم نه اینکه باشما بحث کنم .. ممنون 🙏

من ن ولی خواهرم آره 

میگف یه زنه با لباس سفید ک موهاش ریخته جلو صورتش از پشت پنجره بهم نگا میکنه یا میگف نشسته زیر باغ 

یا اینکه میگف در و تنها بودنی اگ باز کنم همون زن و میبینم 

براش کتاب باز کردن گفتن جن ها اذیتش میکنن

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
چند نفر دیدم دور یه آتیش میچرخیدن.توی باغ بودم هوا هم رو به تاریکی بود. انگار یه چیزی مثل بال پشتشون ...

واییی موهای تنم سیخ شد

ولی اونیکی من میدیدم ی جوری بهم آرامش میداد ترسناک نبود

ولی اگ الان ببینمش غش میکنم

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری                                 بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری
من ن ولی خواهرم آره  میگف یه زنه با لباس سفید ک موهاش ریخته جلو صورتش از پشت پنجره بهم نگا میک ...

واییی

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری                                 بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری
منم یبار یه مردو دیدم لباسای سیاه سفید گورخری مثل زندلنیا تنش بود زنجیرم به پاش بسته بودن نزدیک ۲۰ س ...

نترسیدی؟

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری                                 بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری
واییی موهای تنم سیخ شد ولی اونیکی من میدیدم ی جوری بهم آرامش میداد ترسناک نبود ولی اگ الان ببینمش ...

من ولی از ترس پشت یه درخت قائم شدم. منتظر بودم. صاحب باغ منبع آب ببنده بیاد. فاصله داشتم با منبع آبشون

نترسیدی؟

شب از خواب پریدم دیدمش مث اسکلا فک میکردم چشمو ببندم باز کنم میره 

این وسط شکمم میخارید میترسیدم بخارونم😂😂

اگه با نظرم مخالفی ریپلای نکن من اومدم برای چندلحظه از زندگی فارغشم نه اینکه باشما بحث کنم .. ممنون 🙏
شب از خواب پریدم دیدمش مث اسکلا فک میکردم چشمو ببندم باز کنم میره  این وسط شکمم میخارید میترسی ...

من جای تو سکته کردم💔💔

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری                                 بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792