2777
2789
عنوان

مژده بدین مادرشوهرجان داره میاد😁

| مشاهده متن کامل بحث + 1332 بازدید | 70 پست
مگ میشه شوهرت به مامانش بگه خونم نیاد ؟!

بارها ما خواستیم بریم مادرشوهرم گفته تازه از مشهد اومدم زانوم دردمیکنه ، یا فلان روژ نیایین کمرم گرفته

چرا پس اون میگه خیلی راحت؟به بچه خودش میگه که نیا

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

همسرم همش میگه مادرمه مادرمه، خب باشه احترامش واجب مگه قراره مم اذیت بشم چون اون مادذشه؟ این ۸ ماه ...

اذیت نمیشی که غذا رو از بیرون بگو بگیره با همه مخلفاتش ظرفاشم بگو خودش بشوره و تموم چون خیلی مادرم مادرم میکنه قشنگ احترامش حفظ بشه 😂

این از اون عروس هاس

شما هیچی از زندگی طرف نمیدونی. با یه تاپیکش سریع همچین چیزی مینویسی!!!!!! اصلا نمیدونی مادرشوهرش باهاش چطور رفتار کرده حتی. بماند که خود استارتر میگه بارها شده مادرشوهره بهانه بیاره بگه پسر و عروسش خونش نرن


ولی چقدر بده بعضیا مثل شما سریع متلک میگن 

میشه لطفا برای اینکه شر دشمنام به خودشون برگرده یه حمد بخونین. اگه خوندین بگین منم براتون بخونم 🌹

همسرم همش میگه مادرمه مادرمه، خب باشه احترامش واجب مگه قراره مم اذیت بشم چون اون مادذشه؟ این ۸ ماه ...

توقعت رو بیار پایین اینجوری خودتم اذیت نمیشی از مادرشوهر من بدتر نیست ۹ ماه بارداری حتی حالم رو نمیپرسه بعدش نمیاد دیدن بچه من فقط به احترام شوهرم بعد ۴۰ روزگی بچه میرم پیشش الانم تو بارداری نمیرم فقط شوهرم میره هفته ای یکبار بهش سر میزنه 

منم اوایل جبهه میگرفتم الان برام مهم نیست

خدایا مراقب عزیزانم باش❤

منم والا باردارم نه مامان خودم کمکم کرد نه از مادر شوهرم توقع کمک و  ویارانه داشتم  .

مادرشوهرم تاالان هم یه زنگ نزده حالمو بپرسه چه برسه کاری بخاد برام انجام بده 

ول کن الکی سخت نگیر 


چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 

غذا که میخره همسرت شمام زیاد راه نرو واستراحت کن زشته بگه نیا.خودت بارداری میبینی چقد سخته بچه بدنیا اوردن وبزرگ کردن حالا درآینده هم نتونی بری خونش چقدسخته

عیبی نداره تجربه شد🥲

تو ۸ ماهته کسی ازت توقع غذا نداره

فقط با روی خوش برخورد کن

همسرتم مادرشه باید برسونش

تو هم از مادرشوهرت توقع هیچی نداشته باش. بعدا هم اگه اون اتفاقی براش افتاد که کمک میخواست تو میتونی کاری انجام ندی

بنفشه🍃

شما هیچی از زندگی طرف نمیدونی. با یه تاپیکش سریع همچین چیزی مینویسی!!!!!! اصلا نمیدونی مادرشوهرش باه ...

یادم‌نمیاد شمارو ریپلی کرده باشم گل 🌿

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792