2777
2789
عنوان

مژده بدین مادرشوهرجان داره میاد😁

| مشاهده متن کامل بحث + 1332 بازدید | 70 پست
من چند ساله درست درمون نمی خورم و نمی پوشم و یک قطعه زمین به سختی برای پسرم خریدم که در آینده با خان ...

شما مادر خوبی هستی ، مادر خود من حتی تا طلای یادگاری مادرشو فروخت که برام جهیزیه بگیره، خیلی از مادرا بچه رو واسه منافعش میخوان فقط ، هروقت کار داشته باشن یادش میفتن وگرنه آدم حسابش نمیکنن

عزیزم کار خوبی کردی خودتم اصلا جلوش معذب نباش ی بالشت بذار و جلوش دراز بکش بگو مامان جان ببخشید ولی واقعا نمتونم بشینم موقع پذیرایی ام یا تمسرتو صدا کن اون وسایلو تعارف کنه یا ببر جلوش بذار رو میز بگو ببخشید نمتونم زیاد خم و راست شم کلی میگم ک یعنی روزای عادی چجوری هستی همون کارو ادامه بده ک ببینه واقعا حالت خوب نیست

خدا رو مثل آدما فرض نکن. برای اون زمان مهم نیست. زمانش که شد، خودش خواسته ات رو بهت میده.زندگی من منشا تمام اتفاقای خوب دنیاست❤خدایا شکرت❤بعد ی سقط و یک سال اقدام بیبی چکم دوروز مونده ب ولادت پیامبرمون مثبت شد خدایا خودت مواظب تودلیم باش💚1402/9/7رفتمNT فندقم 12هفته و2 روزش بود و سالم،دکترم احتمال داد دختره ❤تودلیم ۱۴۰۳/۳/۱۴ساعت ۴به دنیا اومد 💛خدایا شکرت💜

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من دلم اش دوغ خواهر شوهرمو میخواست اون اوایل وای اصلا از فکرم بیرون نمیرفت  یروز گفتم به شوهرم ...

من حتی از مامانمم توقع ویارانه ندارم والا 

حتی چند روز لکه بینی داشتم حتی به مامانم نگفتم بیاد کمک 


چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 
واسه منم همینه، همیشه حالمو از شوهرم میپرسه  همه جا هم میره کربلا نجف مشهد قم اردبیل فقط بمنکه ...

مادرشوهر منم نمیاد خونمون البته تلفنی احوالپرسی میکنه ولی نمیاد البته کلا اخلاقش هیچ جا نمیره با هیچکس رفت و آمد ندارن فقط به ما میگه چرا نمیاین سر بزنین

بعد نومیدی بسی امیدهاست                                                  از پس ظلمت بسی خورشیدهاست
توقع نداشتم من ولی وقتی دوتا جاری باهم حامله میشن وفرق میزاره باید چیکار کرد؟

عزیزم من جاری ندارم ولی بنظرم بهترین کار بی تفاوت بودنه و اینکه رفت وآمدت رو کم کنی و باهاشون مثل خودشون برخورد کنی و خیلی خشک و رسمی 

فقط اون آخرش. خبر نداشته نه؟؟؟

نه من به شوهرم میگفتم. مثلا تیکه انداختم بهش که تو انگار زایمان کردی که مادر و خواهرات دارن بهت تبریک میگن و احوالپرسی میکنن. آخه زنگ میزدن به شوهرم هی تبریک میگفتن یه لحظه هم به من نگفتن. لجم گرفت 

بیچاره مادر شوهر

نیاد هزار تا حرف پشت سرش میزنن، وقتی هم بیاد ، هزار تا اخم براش دارن

وزن فروردین  83 ،،،ولی شروع رژیم با وزن 80.900، در تاریخ ۱۴۰۲/06/25، وزن فعلی 71.300، هدف بعدی 70کیلو، هدف نهایی 67کیلو 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792