گلس گوشیمو صبح دیدم زده شکونده الان از وسط ترک خوردس 
اعصابم خیلی داغونه 
تا ۳ نصفه شب بیدار بود من هی بیدار خواب میکرد چون پابجی بازی میکرد هی صدای خنده هاش نمیزاشت درست بخوابم و با اون و اون حرف میزد پاشدم رفتم تو هال چشام گرم گرفت دوباره اومد تو آشپزخونه شروع کرد غذا پختن برای خودش 
هی سر و صدا من امروز ساعت ۷ باید بیدار میشدم برای سرکار 
دیدم نمیشه رفتم دوباره تو اتاق در و بستم ۱ دیقه نشده اومد سریع با فلش چراغ قوه گوشیش تو چشمم
گفتم نور و خاموش کن نکرد سرمو کردم زیر پتو مسافرتی نشد هی گفتم آبجی خاموش کن لطفا من فردا زود باید پاشم بیکار نیستم گف ب تو ربطی نداره برو اونجا بخواب گفتم اونجا بودم واسه چی اومدی هی اون گف من گفتم مامانم اومد گف خاموشش کن فحش های رکیک ب مامانم داد و انگشت نشون داد دختره اشغال من اعصابم خراب شد گفتم دهنتو ببند تا ۱ دیقه دیگ خاموش نباشه خودم خاموش میکنم 
اهمیت نداد شروع کرد ب حرف زدن با همبازیایش منم گفتم خاموش کن نکنی پاشدما