بچها شوهرم جدیدا یه شغلی زده که یه شهر دیگس خودمون تهرانیم ۳ شب خونه نیومد سر کار بود بعد برگشت منم گفتم حوصلم سر رفته گفت من باید یه هفته ده روزی برم دوباره تو حوصلت سر میره برو شهرستان خونه مادرت یکم خوش بگزرون تا کارم تموم شه باهم برمیگردیم خونه خلاصه امروز من همه چیو براش آماده کردم که منو آورد سوار اتوبوس کرد من اومدم قرار شد خودشم بره گفت میرم خونه وسایلم جم میکنم منم میرم من که تو راه بودم زنگ زد گفت ماشینم خراب شده بردم تعمیرگاه فردا درست میشه من فردا میرم بهم ریختم و بهش شک کردم بعد این که شوهرم شبا تا ۶ صبح نمیخابه اصلا نشده شوهرم شب بخوابه همش تا دم صبح بیداره اما امشب ساعت یک گفت خوابم میاد من میخوابم خیلی ذهنم درگیره و حس بدی دارم حس میکنم منو پیچونده و داره کاری میکنه حق دارم یا ن بچها حالم خیلی بده
زنگ بزن وانمود کن اتفاق بدی افتاده ... یه جوری که نتونه بپیچونه و مجبور شه باهات حرف بزنه ... مثلا اگه بچه داری بگو حالش بد شده یا دلش تنگه میخواد تصویری حرف بزنه ... من که اگه جات باشم زک میگم بهت شک کردم برا اینکه ثابت کنی از همه جای خونه تصویری باهام حرف بزن ... چون قبلا خیانت کرده دیگه
من موندم بدون نامزدم برای اولین بار قرار برم مشهد برم یان تو دوراهی میشه تاپیک بخونید
گلم نظرات مختلفه ولی کاری که من از اول زندگی کردم این بود عادتش ندادم که اگه جایی خاستین بریم گفت نمیام نمیتونم موقعیت نیست تنها برم . شاید تو این ۵ سال ۲ الی ۳ بار اونم اضطراری ..نه عادتش دادم دور از هم باشیم نه تنهایی سفر