فقط یه ثانیه از دخترم غافل شدم دختر همسایه بغلش کرد و نزدیک تاب بازی بچه ها پاش گیر کرد افتاد حس میکنم خدا دوباره دخترمو بهم بخشید هنوز تو شوکم حالم خوب نیست خدایا شکرت انشالله همه ی بچه ها سلامت باشن
اینو منم بهش رسیدم
یکی هز دوستای خونوادگی دخترش ک ۷ ماهش هس رو هی میسپاره دست دختر ۱۱ ساله خواهرم.اونم مث عروسک میگیره میکشونه اینورو اونور.هرچی ب مادر دختر ۷ ماهه میگم نده اون کوجیکه گوش نمیکنه فقط ب فکر خوش گذرونی خودشه.ب خواهرم میگم نذار دخترت بغل کنه بزنه زمین تا عمر داری عذاب وجدان میگیری میگه ب من چ میتونه نده ب دخترم. ن این گوش میکنه ن اون
پس من چی بگم پسر شیرین زبانم دوماهه لکنت گرفته وزندگی برام جهنمه ݟم عالم تودلمع
بله یادمه سنم کم بود خیلی کم یه بچه فامیل که از خودم اندازه ۳ ۴ سال کوچیک تر بود شایدم کمتر قدیما بچه هاشونو دست هرکی می نداختن می رفتن یادمه یه بار تو اتاق بودم مامانش درگیر بود سپرد به من کلا خانم بیخیالی بودن آشنامون هستن
منم یادمه محکم در اتاق رو کوبوندم تو صورتش رفتم تو اتاق
در زد رفتم درو باز کنم ( در اتاق رو بسته بودم ) اونم بچه بود
قدش به دستگیره نمی رسید من ۵ ۶ سال بودم اونم ۲ ۳ سالش بود محکم درو باز کردم بچه بودم نمیدونستم اونه فکر کردم مامانمه در محکم خورد تو صورتش افتاد رو زمین یه لحظه فکر
کردم دماغش شکست در هم گچی بود نمیدونم یا آهنی ولی محکم بود. طفلک الان خانوم شده برای خودش فکر نکنم یادش باشه ولی من هنوز یادمه ولی خداروشکر دماغی چیزیش نشکست مامانش اومد ترسیدم گفتم خودش افتاده🥲😅😊😁🍅💔
عزیزم دختزش هی میگیره. چند شب پیش رفتیم پارک.مادر دختر ۷ ماهه راحت داشت وسطی بازی میکرد.دختر خواهرم دخترشو برده بود سوار تاب کودکان کرده بود.هنوز درست سینه خیز نمیکنه.سرش اویزون ب این سمت و اون سمت میرفت.البته اون مادر خیلی بیخیاله.دختر ۲ ساله دیگش مث بچه جن تو پارک ازاد راه میرفت.نمیگفت یکی بدزده ببره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
