اره رعدی جان خیلی بهم سخت گذشت این چندروز
خونواده ی خودم که همگی درگیر پدرم هستن
اما خونه ی مادرشوهر و خواهرشوهرم میمونه
مشکل موندنش نیست بچم ترسید از بستری شدن من
براشم توضیح دادم ولی چون پدرم حالش بده و بستریه
ذهنش میره اون سمتی، اصلا بچم یه لحظه رنگش پرید😔
رعدی جان همسر من خیلی همراهه
خداشاهده این چندروز من فقط دراز کشیدم استراحت کردم
ظرف میشوره چای میاره میوه ام رو میاره
غذای شام رو درست میکنه سوپ و عدسی و این چیزا
ناهارم که مادرشوهر و خواهرشوهرم فرستادن این چندروز
تکالیف دخترم رو باهاش انجام میده
من ناراحت بودم خونه کثیف شده بود کل خونه رو گردگیری کرد
جاروبرقی کشید سرویسارو تمیز کرد
خدا خیرش بده نذاشته من هیچکاری بکنم
فقط صبح که سرکاره چون دخترم انلاینه اونو من انجام میدم