دوستم یه خاله داره خیلی بیش از اندازه وسواس داره میگفت یه بار تو خونه تنها بوده یه بادی ازش در میره شیشه پاک کن برمیداره میکشه رو شلوارش رو مبلی که نشسته بود
یه دوستی دارم مامانش بهش میگه تو ناهار درست کن من برم بانک بیام
دوستم نمیدونسته باباش خونه هس بلند بلند غر میزه میگه هی من گو ه درست کنم اینا بخورن این همه زحمت بکش این میمون درختیای گشنه تمومش کنن در یک لحظه