خواهرت ۴۳ سالش یا مادرت
اینقد دعوا کردم باهاش حز کینه هیچی نداره چی بگم والا تو زندکی آدم نیستین بد دردیه توف سر بالاست بزرگتره منه هرموقع دعوام میشد فرداش میگفت فتنه فتنه منم مجردی خونه گرفتم بازم مامانم هرروز زنگ میزنه میگه من کرسنمه نهار نمیپزه شام نمیپزه خدمتکار داشتیم ولی انداختش بیرون انکار دوس داره مامانم زجر بده میگه بمیری الهی
بخدا اینقدر مامانم مظلومه که نگو مامانمو میزنه فحش پدر مادر میده بعدم میشینه گریه میکنه زنگ میزنه بابا که اره مامان اذیتم مرده اصلا دستش با زن بابا رفته تو کاسه انگار میخوان مامانمو بکشن مامانم همش میگه خدا بزرکه
من خونه بابام سر زنش فحششش دادم نمیتونم برم زن بابام آشنای عموم اینا بوده دختر عموم زن داداشامو زناشونو فحش دادم بابام اکه بفهمه میرم خونه میکشتم با داداشام واسه همین من خودم پول داشتم مجردی خونه گرفتم ملا پولدارین مشکل پولی نداریم ولی مامانم نا خوشه نمیتونه برا خودش خرید اینا کنه خدمت هم داشتیم خواهر و بابام رد کردن رفته الان خواهرم از کارت مامانم پول برمیداره ولی برای مامانم خرج نمیکنه از اون ور میره به بابام میگه برای زنت کلی خرید میکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
