من گفتم گذاشتی کلاس ، بیا خونه  ، گفت نه دیگه نمی ارزه
من هم کارهای عقب مونده داشتم گفتم تو رفتی کارها را  انجام بدم
بعد از مدت ها تنها بودم تو خونه 
 فیلم گذاشتم و داشتم تخمه می خوردم
یکهو اومد ، هیچ کاری نکرده بودم
تلویزیون روشن بود و پاکت تخمه جلوی تلویزیون