نمیدونم حتما شرایط مالیشو داره هر وعده از بیرون غذا سفارش بده
شایدم مادری خواهری چیزی ساپورتش میکنه غذا میاره براش ولی آخه تا کی?
اصلا خودش دلش برای آشپزی تنگ نشده??غذای خونه سالم تر و بهتره
من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی. یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز میکنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم): حکایت مواجهه من با آدمهاییه که یهو ازشون عجیبترین بیمهریها رو میبینم...
من خودم خیلی آدم فعالی ام در طول روز خیلی کارا انحام میدم برام عجیب بود یه نقر فقط بشینه تا شب بچشو نگاه کنه تازه بچشم شیرخشکی بود و میگفت عمدا شیرخودمو ندادم حالا چطور نمیرسه حتی غذای ساده ای مثل املت درست کنه