از ساعت 7 این جمله توی گوشمه.. 😣😣😣
رفتیم یه فروشگاه کفش بزرگ، داشتیم کفشارو نگاه میکردیم،. اونجا چند تا فروشنده و حسابدار صندوق دار داره،. یهو یکی از مردا که قیافه چندشی هم داشت،. دست یه پسر بچه 10 11 ساله که همونجا کار میکرد کشید، گفت بیا بریم
اونم آروم بهش گفت آقااا نکن تورو خدا نمیام، مرده هم دستشو محکم کشید آروم بهش گفت بدو گم شو
بردش توی قسمت انبار
اینقدر حالم بد شد گفتم نکنه بردش بهش ت ج اوز کنه
اخه پسره خیلی مظلوم بود آروم بهش با التماس گفت من تقریبا کنارشون بودم دیدم
خدا کنه اشتباه فکر کرده باشم 😪😢