چند وقت پیش برای یکی از کارمنداش که آقاست و سنشم بالاست تولد گرفته شوهر منم دعوت بوده چند تا مرد بودن و قرار بوده دورهم باشن یکی دیگه از کارکنان برادرشوهر ی پسر جوان لا شی که اهل همه چیز و همه کار هست به دستور برادرشوهرم سه تا خانم چیز آورده خانما نفری دو میلیون و نیم گرفتن بیان مهمونی با اینا باشن
من همون شب تماس میگرفتم با شوهرم ولی جواب نمیداد بعد از چند دقيقه خودش تماس میگرفت میگفت سر کارم من میگفتم پس چرا صدای ماشین میاد گفت تو بالکنم فهمیدم خبری هست و گفتم الان پا میشم میام اونجا که دیگه شوهرم اومد خونه
فکرم خیلی مشغول بود چه خبر بوده اونجا چرا شوهرم از بالکن باید تماس بگیره انقدر دیشب گیر دادم تا اعتراف کرد چه خبر بوده
بعدشم شوهرم گفت من هیچ کاری نکردم نشسته بودم و گفت برادرم میخواد از ما آتو داشته باشه که بتونه تحت فشار قرارمون بده و سو استفاده کنه و زندگیمونو از هم بپاشه ولی من تا حالا دم به تله ندادم
برادرشوهرم تکلیفش مشخصه آدم به درد نخور خیانتکار آشغال
من از شوهرم ناراحتم که چرا تو همچین جمعی حضور داشته تا من تماس نگرفتم نیومد خونه.
هنوز هیچ عکس العملی نشون ندادم به نظرتون باید چکار کنم؟