امروز کرج، پسر جوانی در گوشهای از خیابان، گیتار میزد و با نازکیِ طبع، این ترانه را برای رهگذران میخواند:
عجب غافل بودم من، اسیر دل بودم من
من که غم در دلم، یک ماه است که ماندگار شده، این ترانه لبخندی به لبم آورد.
ریتم گیتار با این ترانه، خوب جور شده بود.
حال خوب سهم دلهایتان
ارادتمند، لیپار🌹🌹🌹