بچه ها همیشه میره بیرون خوشحال وقتی برمیگرده ب قدری عصبانیه ک میخواد بکشه همه رو
خواهر کوچیکمو نفرین کرد و ب ما بد و بیراه گفت
با داداشم بحث کرد ک چرا رفتی باشگاه زود اومدی
آه و ناله میکنه ،ب همه کارامون ایراد میگیره
در حالی ک همه کارای خونه دست منه خودش هیچکاری نمیکنه
داداشم رفت باشگاه و زود برگشت شروع کرده ب هزار تا حرف زشت زدن ک شما دروغگویین شما کثیفین
چرا زود اومدی خونه هر چی داداشم بهش توضیح میده بیشتر داغ میکنه
خواهرای کوچیکمو کتک میزنه
ب منم ک دائما بد و بیراه میگه و ایراد میگیره
شرمنده زیاد شد
کمکم کنید اوضاع خیلی اشفتس همه عصبییم🥲