حدود ی ماه پیش رفته بودم کلاس زبان بعد که کلاس تموم شد من و چن تا از دوستام رفتیم دم در کلاس وایسادیم منتظر باباهامون ک بیان دنبالمون (هممون دختر بودیم) بعد تو اون خیابون چن تا پسر هرکدوم هم با ی ماشین مانور رفتن بعد یکیشون ما دخترا رو دید جو گرفت اومد وسط خیابون که با گاز دور بزنه بعدش ناگهان ماشینو انداخت تو جدول
دیگه ما انقد بهش خندیدم خو تقصیر خودشه ژست گرفت حتی از ماشین پیاده نشد زنگ زد باباش که باید ماشینو دراره