به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خدایا دامن همه ی منتظرارو سبز کن الهی آمین..اونایی هم تو دلی دارن صحیح و سالم بدنیا بیان 😍😍چقدر خوشحال بودم این امضارو گذاشتم،بچم قسمتم نبود،توروخدا دعام کنین دوباره مامان بشم ..قربون دستای کوچولوت ک پر کشیدی
نه دیگه حالا، بسته داره مادر سوهر فتنه نباشه! ولی نه چون تروننداختنت بیرون که خودشون بخوابن بچه داری
دوستان عزیز کامنتی که میزارم صرفا برای استارتر هست و جنبه طنز داره، اگر خودش صلاح بدونه گوشی و صفحه تایپ جلو روش هست و من توضیح میدم با کمال میل، من نه دوست دارم قضاوت کنم و نه این کارو میکنم،لطفا قبل کامنت گذاشتن و توهین و تیکه انداختن اینو بخونید، چون مجازیه و همدیگرو نمیشناسیم دچار سو تفاهم و دلخوری هم نشیم. به هم احترام بزاریم، ممنون که خوندی،ماچ به کلت 😘😍❤️حالا اگر نظرت با نظرم موافق نیست با کمال احترام و بدون تیکه بگو 😊
والا من شهر غریب بودم مادرشوهر پدرشوهرم میامدن منو مادرشوهر وبچه هام تو یه اتاق پدرشوهر وشوهر یه اتاق رو زمین رختخواب مینداختم یکی این سر اتاق یکی اون سر اتاق