2777
2789

خاطرتون بگید از شب خاستگاری 

من چون سنم کم بود  خجالت میکشیدم به مامانم  گفتم من چای نمیارم خودت باید ببری خودم تو اتاق حبس کرده بودم دیگه اخرشب بود میخاستن برن به اصرار مامانم اومدم چن دیقه  پیش مهمونا نشستم 😂😂😂😂

چقد خوشحال بودم فک میکردم چی شکار کردم..

من مامان شدم ♥️🫀تنها خواستم از خدا اینه هیچوقت منو دخترم از هم جدا نشیم خدای مهربان من ♥️♥️🙏🏻♥️🙏🏻♥️🌱💚عزیزامو سپردم به خودت خداجونم🌻

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خاطره خاص و ویژه ای یادم نیست 

ولی میدونم حال دلم خوب بود و البته الانم خوبه خدا رو شکر

زندگی بالا و پایین داره دعوا و ناراحتی داشته و داره ولی  دوست داشتن و دوست داشته شدن شیرینه

قشنگ ترین حس دنیا چون بعد از ۱۳سال دوستی داشتیم بهم می‌رسیدم 

اما بد گذشت 

همه مشکی پوشیده بودن 

هممون چادر مشکی داشتیم 

خودم که سر تا پا مشکی 

حتی مامانش یه پارچه چادری هم نیاورده بود که اونو بندازه رو سرم 

اما خوب من از این چیزا گذشتم و به خاطره عشقی که داشتم گذشتم 

https://s6.uupload.ir/files/img_۲۰۲۵۰۸۲۹_۰۰۱۸۱۴_torq.jpg

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز