2777
2789

خاطرتون بگید از شب خاستگاری 

من چون سنم کم بود  خجالت میکشیدم به مامانم  گفتم من چای نمیارم خودت باید ببری خودم تو اتاق حبس کرده بودم دیگه اخرشب بود میخاستن برن به اصرار مامانم اومدم چن دیقه  پیش مهمونا نشستم 😂😂😂😂

چقد خوشحال بودم فک میکردم چی شکار کردم..

من مامان شدم ♥️🫀تنها خواستم از خدا اینه هیچوقت منو دخترم از هم جدا نشیم خدای مهربان من ♥️♥️🙏🏻♥️🙏🏻♥️🌱💚عزیزامو سپردم به خودت خداجونم🌻

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خاطره خاص و ویژه ای یادم نیست 

ولی میدونم حال دلم خوب بود و البته الانم خوبه خدا رو شکر

زندگی بالا و پایین داره دعوا و ناراحتی داشته و داره ولی  دوست داشتن و دوست داشته شدن شیرینه

قشنگ ترین حس دنیا چون بعد از ۱۳سال دوستی داشتیم بهم می‌رسیدم 

اما بد گذشت 

همه مشکی پوشیده بودن 

هممون چادر مشکی داشتیم 

خودم که سر تا پا مشکی 

حتی مامانش یه پارچه چادری هم نیاورده بود که اونو بندازه رو سرم 

اما خوب من از این چیزا گذشتم و به خاطره عشقی که داشتم گذشتم 

https://s6.uupload.ir/files/img_۲۰۲۵۰۸۲۹_۰۰۱۸۱۴_torq.jpg

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mnbvgy  |  21 ساعت پیش