نه اینکه زندگیم بد باشه،خداروشکر همه چی همونجوره که مجردی فکرشو میکردم،بلاخره سختی هایی هم داره،همسرمم خیلی خوبه خداروشکر
ولی فکر میکنم اگه مجرد میموندم همسرم و همونطوری به عنوان دوست تو زندگیم داشتمش😁 از ی طرف هرچقددددر دلم میخاست کار میکردم.هرسال چندبار مامانمو بهترین سفرها میبردم با درامد خودم.ب زندگیش ارامش میدادم پناه تنهاییاش میشدم
ولی الان من ی شهر دیگم مامانم ی شهر دیگه.و این بزرگترین غصه زندگیمه ک ن من میتونم برم اونجا زندگی کنم ن اون میخاد بیاد پیش من .هرچند خواهرم پیششه ولی همش حس میکنم باید خودم مراقبش باشم پیشش باشم