دعوا هم سر این بود که کلا همسرم اهل بیرون و گردش و سفر نیس همیشه خدا تو خونس قبلنا خیلی بهش اصرار میکردم بریم بریم ولی تازگیا دیگه نمیگم ولی تو خودم میریزم دختر بزرگم خیلی بهونه میگیره میگه حوصلم سر میره و اینا منم امروز به همین خاطر تو قیافه بودم یه دفه نشسته بودیم پاشد کلی داد و بیداد کرد و فحش داد بچه هام ترسیدن تازه طبقه بالای مادرشوهرم هستم اونا هم حتما شنیدن و ....